اتفاق اتفاقی


SS501 story

داستان هایی از دنیای دابل اسی ها

قسمت بیست و یکم

محل ظبت موزیک ویدیو :

نفس و هیونگ تو ماشین نشسته بودن و هیونگ خواست دستگیره ماشینو بگیره و در و باز کنه و پیاده شه که نفس دستشو گرفت و گفت:خوب حالا من اونجا باید چکار کنم؟؟؟

هیونگ:اینم بلد نیستی....؟؟؟؟

نفس اخمی کرد و گفت:نه متاسفانه من وقت اضافی نداشتم که صرف یاد گرفتن کارهای بیهوده ای مثل این کنم.....

هیونگ از روی عصبانیت نفسشو داد بیرون و گفت:میشه بدونم وقتتون را صرف چه کارهایی میکردین؟؟؟

نفس خواست بگه درس میخوندم که حرفشو خورد چون میدونست هیچ وقت درس حسابی نخونده که بخواد الان بگه درس میخوندم.....وتصمیم گرفت واقعیت را بگه....

نفس:از اون جایی که من بسیار تا بسیار نفهم بودم پیگیر خبرا و موزیک ویدیو های جنابعالی بودم....و تنها چیزی که یادگرفتم وب گردی و دانلود کردن و خلاصه هرچیزی که تو اینترنت مربوط به شما باشه بوده...

هیونگ یه لحظه احساس گناه کرد با خودش گفت این دختر تمام زندگیشو به پای من ریخته و ازا.ون سر دنیا پاشده اومده این سر دنیا به خاطر من اونوقت من اینجوری باهاش رفتار میکنم یه لحطه از خودش خجالت کشید که همچین ادم پستیه...اما سعی کرد با شوخی بحثو عوض کنه و گفت:اون که حتی یک درصد هم شکی توش نیست.....

نفس:تو چی شکی نیست؟؟؟

هیونگ:در نفهمی تو حتی یک درصد....حتی یک صدم درصد هم شکی نیست...

نفس:منو بگو با چه دیوونه ای حرف میزنم.....اصلا ارزش نداری..

هیونگ یه لحطه ناخود اگاه سرشو انداخت پایین و این سوالو به زبون اورد:پشیمونی؟؟؟

نفس:واسه چی؟؟

هیونگ:از این کارایی که واسه من کردی پشیمونی؟؟؟

نفس خواست با تمام وجود داد بزنه:نهههههههههه ولی این کارا نکرد چون با خودش فکرد اگه این کاررا کنه که هیونگ مال اون نمیشه ....پس سعی کرد تا دیگه دست از شکستن غرورش برداره با اینکه نمیخواست این حرف رو بزنه ولی برخلاف میلش گفت:تو اگه جای من بودی پشیمون نمیشدی؟؟

هیونگ که جوابشو گرفته بود بحثو عوض کرد و گفت:نه من ازخدامم بود که کنار یه همچین ادم مهمی نشسته باشم....

نفس هم خواست جواب شوخیشو با شوخی بده و بحث عوض بشه و گفت:اعتماد به نفس کاذبت تو حلقم...

هیونگ:این چه طرز حرف زدنه؟؟؟اینو تو فضا بهت یاد دادن؟؟؟ و درو باز کرد و پیاده شد نفس هم پیاده شد و از هیونگ پرسید:نگفتی من اونجا چیکار کنم؟؟؟

هیونگ:همون کاری که بقیه دخترا تو موزیک ویدیو ها میکنن...

نفس:خوب ...حالا دخترا چیکار میکنن؟؟؟؟

هیونگ :دور من میگردن برام اسفند دود میکنن....

نفس:شوخی نمیکنم مسخره ....لو میریم ها...

هیونگ یه قیافه ی جدی گرفت و گفت:من شوخی نکردم

نفس از لحن جدی هیونگ ترسید و گفت:یعنی میگی من دور تو بچرخم و.....برقصم؟؟

هیونگ:په نه په تو اونجا هیچ کاره ای ما واسه خوشگلی میبریمت.....نکنه میخوای من دورت بگردم؟؟؟

نفس:اره

هیونگ:خجالتم نمیکشه...بچه پررو

نفس:این که یه پسر دور یه دختر بگرده منطقی تره یا یه دختر دور یه پسر بگرده؟؟؟

هیونگ:معلومه گزینه دو

نفس:ولی من مطمعنم گزینه اول میشه

هیونگ:اگه نشد چی؟؟؟

نفس:هر چی تو بگی...

هیونگ:یعنی اگه من بردم حاطری کلاغ پر بری؟؟؟

نفس:چی ؟؟؟؟کلاغ پر؟؟؟؟خجالت نمیکشی به به دختر میگی کلاغ پر برو؟؟؟اصلا دلت میاد من لاغر کلاغ پر برم؟؟؟

هیونگ:نگاه کن چجوری خودشو به موش مردگی میزنه....تو اندازه ما پنج تا که هیچ  پنج برابر ما غذا میخوری...اونوقت به خودت میگی لاغر؟؟؟

نفس:خوب این سخته یه چیز دیگه...

هیونگ:من که چیزی به جز این به ذهنم نمیرسه ...تو یه چیزی بگو...

نفس:اگه باختی حاظری ظرف های یه روز خونه را بشوری...؟؟؟؟؟

هیونگ دستشو به نشونه موافقت اورد جلو و گفت:قبوله ....

نفس هم یاهاش دست داد و گفت:از همین الان باختی

هیونگ:زهی خیال باطل 

همون لحطه یه دختر خوش اندام با صورتی خوشگل و قدم های انتیک داشت می اومد طرف نفس و هیونگ هیونگ دستشو زد به پهلوی نفس و گفت:الان معلوم میشه کی ظرفا را میشوره...

اون خانوم اومد جلو و دستشو گرفت جلوی نفس و گفت:سلام من لی سوزان هستم طراح رقص و لباس گروه دابل اس ....نفس هم بهش دست داد و گفت :منم نف....خواست ادامه بده که هیونگ پاشو زد به پاش و نفس متوجه شد که میخواست چه سوتی بزرگی بده حرفشو تصحیح کرد و گفت :منم هیورین هستم و دوست....که سوزان حرفشو قطع کرد و گفت:بله میدونم ....دوست دختر هیونگ جونی....نفس هم یه لبخندی زد سوزان گفت:زود برین اتاق پرو که خبلب دیر کردین هم مدیر کیم(مدیر برنامه دابل اس) و هم هیون جونگ خیلی عصبانین....هیونگ:چشم الان میریم فقط نونا(خواهر بزرگتر..به صورتی همون ابجی خودمون)میشه درمورد رقص موزیک ویدیو یه توضیحی بدی هردوتاشون خیره شدن به دهن سوزان هردوشون خیلی کنجکاو بودن...

سوزان:خوب به خاطر کم تجربگی هیورین و سفارش هیون جونگ که گفته بود رقص هیورین را سبک طراحی کنم  هیورین متحرک نیست فقط باید وایسته و هرجا که میره تو بری کنارشو بقیه اعضا هم دروش میرقصن...رقصش قشنگه نه؟؟؟

نفس نمیدونست چرا اما نزدیک بود از خوشحالی پر در بیاره دلش میخواست بره هیون را بغل کنه ...با خودش گفت بالخره این پسره ی غد سنگ دل یه جا بدرد خورد از اون ور قیافه ی هیونگ واقعا دیدنی بود فکراین که با این شلختگی بقیه اعضا چقدر باید ظرف بشوره دیوونش میکرد.....نفس یه لبخند پیروزمندانه ای زد و به جاش هیونگ لب و لوچه اش اویزوون شد

سوزان که قیافه ی هیونگ را دید با تعجب گفت:چی شد؟؟؟خوشتون نیومد؟؟؟

نفس یه خنده ای کرد وگفت:نه اتفاقا خیلی هم خوشمون اومد..ما دیگه داریم میریم و دست هیونگ را گرفت وبرد و در حالی که میرفت اهسته به هیونگ گفت :دیدی گفتم؟؟؟؟حالا چه میکنی با اون همه ظرف؟؟؟
هیونگ:خفه شو

نفس :اشکال نداره درکت میکنم خودتو خالی کن

هیونگ:خفه میشی یا خفت کنم؟؟؟

نفس که دید هیونگ عصبانیه سکوت کرد و با هیونگ وارد اتاق گریم شد و تا وارد شد دید بقیه اعضا اماده شدن ولباساشونو پوشید ....و فقط نفس و هیونگ موندن هیون با دیدنشون پوز خندی زد و طوری که بقیه نشنون گفت:چه عجب افتخار دادن....

یونگ سنگ با دیدن اون دوتا گفت:به به بالاخره مرغ عشقا تشریف فرما شدن........کجا بودین تا حالا؟؟؟

جونگمین:چیکارشون داری ؟؟؟؟حتما سر عشق بازیشون بودن...

هیونگ:دلت میخواد بمیری؟؟؟

کیو:تراخدا دوباره شروع نکنین به جای اینکارا اماده شین با این حرف کیو بچه ها بلند شدن و رفتن و هیونگ هم شروع کرد به عوض کردن لباساش و یک دختر با عشوه اومد و شروع کرد به گریم کردن هیونگ و دختری هم مشغول ارایش نفس شد بعد از مدتی هردوشون اماده شدن و رفتن پیش بقیه  که یه اقای نسبتا میانسال که نفس تازه فهمیده بود فامیلش کیم هست و مدیر برنامه ی دابل اس شروع کرد به حرف زدن

اقای کیم:سلام بچه ها .....این دفعه کاراتون با گندی که هیونگ زده خیلی سخت تر شده و بعد رو کرد به هیونگ وگفت:اصلا تو چرا بدون هماهنگی همچین غلطی کردی؟؟؟؟

هیونگ:ای بابا خودت که داری میگی غلط کردم....وبعد اقای کیم رو کرد به هیون و گفت:شنیدم حقوق سه ماهت کسر شده ....واسه چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟هیون یه نگاهی به هیونگ و نفس کرد و گفت:با تشکر از زحمات بعضیا.....اقای کیم که انگار تازه نفسو را دیدیه بود دستشو جلوی نفس گرفت و گفت:سلام من مدیر برنامه ی گروهم شما باید هیورین باشید درسته

نفس:بله ..از اشناییتون خوشبختم و بعد اقای کیم رو کرد به هیون و گفت:اخه قضیه اینا چه ربطی به تو داره...؟؟؟؟

هیون:یکی نیست اینا به مدیر کمپانی بگه.....ولش کن من دیگه عادت کردم به اینکه تاوان بچه بازیای بچه های اطرافما بدم با این حرفش هیونگ خیلی عصبانی شد و با یه لحن تندی گفت:راست میگه ما هم دیگه عادت کردیم به رئیس بازی و غد بازی بعضیا....

هیون:چی گفتی؟؟؟؟

اما با صدای اقای کیم هردوشون دیگه بس کردن اقای کیم داد زد :بس کنید دیگه .....چرا افتادین به جون هم؟؟؟من دوروز نبودم ببین چه بلاهایی سر گروه اومده....خوب اینارا ول کنین داشتم میگفتم به خاطر گندی که هیونگ زد اوضاع یکم سخت میشه باید هفته ی دیگه توی یه فستیوال که برگزار میشه اجرای زنده همین اهنگ را داشته باشین بعد به دفتری که دستش بود نگاهی کرد و ورقش زد و گفت:هفته ی بعدش هم میتینگ دارین بعد از اونم که هفته ی اخر ماهه که طبق معمول شماها میرین خونه خودتون وپیش خانوادتون  اما هفته ی بعد از اون اگه بخواین میتونم یه سفر براتون جور کنم برای جزیره جیجو ...اخه سه هفته پشت سر هم کار دارین وبیکار نیستین احساس میکنم براتون سخت باشه و به این سفر نیاز دارین

با این حرف اقای کیم جونگمین با اشتیاق اومد جلو گفت:اره اره .....میخوایم بریم لطفا جورش کن

هیون  گفت:چی چی رو جورش کن؟؟؟من نمیام.....

یونگی:اخه چرا ؟؟؟خوبه که

کیو:بعد از این همه کار حال میده....

هیونگ:منم موافقم

اقای کیم:نمیشه که نصفتون بیاد نصفتون نیاد هر کی موافقه دستش بالا

همه ی اعضا به جز هیون(طبق معمول)دستشون را گرفتن بالا

اقای کیم:چهار به یک...پس جورش میکنم....هیون جونگ تو هم حق نداری حرف بزنی باید بیای وبدون این که منتظر جواب هیون باشه رفت....هیون هم با این کار اقای کیم اخماش رفت تو هم

 

بچه ها فقط یک بار رقص موزیم ویدیو را تمرین کردن و خوب یادش گرفتن چون اسون بود

لباس نفس با بقیه اعضا دابل اس ست بود همشون رنگ لباساشون سبز بود بعد از چند دقیقه سوزان اومد و گفت:اخر موزیک ویدیو هیونگ جون و هیورین روبه روی هم قرار میگیرین و هیونگ سرشو میذاره روشونه هیونگ جون وهیورین هم همینطور و موزیک ویدیو با این جلوه تموم میشه وبعد دستاش و طوری که بخواد به اونا بفهمونه شروع کرد به تکون دادن و گفت:لطفا سعی کنید که یکم احساساتی تر رفتار کنین ...میدونین که منظورم چیه؟؟.بعد رفت با رفتن سوزان هیونگ گفت:اقققق احساسی دیگه کیلویی چنده؟؟؟حالم بهم خورد

نفس:نه که من خیلی خوشم میاد...اما داشت دروغ میگفت..هیونگ هم همینطور هردوشون دچار یه حس خاص بهم شده بودن اما نمیدونستند معنی این حس چیه و هردوشون سر درگم بودند.....

 بالاخره موزیک ویدیوظبت شد ......



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ دو شنبه 13 خرداد 1392برچسب:, ساعت 17:45 بـ ه قـلمـ نفس خانوم



طراح : صـ♥ـدفــ